بام بلند کلمات

بزدلانه است از جهان، تسلایی بیش از ادبیات طلب کنیم تا بتوان به پشتوانه‌اش هم برای خود وجود داشته باشیم و هم برای دیگری. بدان کلمه هم تسلی توست هم روشنی جانت. کلمه درونت آشیانه می‌کند و بهشت را می‌سازد و جهان را تعادل می‌بخشد. آری، کلمات اگرچه جاودانه‌اند اما اگر جان جهانت را رهایی‌ نبخشند جهانت در هبوطی مغاک‌وار، تجربۀ ملال و عبث‌بودگی را تکرار می‌کند و در «بام بلند کلمات» لبه‌ای هولناک‌تر از این نیست.
کلمات خلوت‌های جهانت را پر نمی‌کنند، بلکه خود، خلوت‌هایی هستند که آدمی تنها در آنها خود را از شُکوه خیالی این جهان بری ساخته و حقیقتش را در اختیار می‌گیرد: تحمل‌پذیری رنج‌ها.
بام بلند یک میانجی است، محل پالایش، که در آن همۀ قلبت را تسلیم کلمات می‌کنی و هر کلمه تو را یاری می‌رساند که اگر «منِ» درونت کم‌جان شده، جانی دوباره ببخشی‌اش. پس باید از خود به در آیی و عزمی تازه کنی و به آن بام بلند برسی و در آنجا از نو ریشه بدوانی؛ جایی که وزن خویش را در ترازوی فهم با وزن کلمات می‌سنجی و کلمات به ضرورت تو بدل می‌شوند، نه فقط خیر تو.
در «بام بلند کلمات» باید از ابتذال جهان تهی شوی تا به حقیقت خویش برسی. بخوان که خواندنت ضرورتی فراگیر است و زیبایی جهان به آن قائم. بادا که از این پس کلمات، بام بلند تو باشند.
به قلم دبیرمجموعه: مینو ابوذرجمهری

در حال بارگذاری ...
non id, luctus massa mattis libero venenatis elit. Aenean ut